کتاب مرتضی مطهری ، نشر میراث اهل قلم
معرفی: یه خورده به خودت تکان بده، نترس لاغر نمی شی
آدم بزرگ شدن نیاز به همین تکان های کم داره.
این کتاب داستان یک بزرگ است که می شود برای ما الگو باشد
بریده ای از کتاب:
برای امتحان شفاهی استادی دانشکده رفته بود .
ممتحن کتاب را باز کرد و بحثی را مطرح کرد . مرتضی شروع کردبه توضیح، بحث از اشارات کشید به اسفار ملاصدرا .
ممتحن متعجب نگاهش کرد و گفت : صبرکن ! صبرکن ! از بیست که بالاتر نداریم بیا بیست! حالا ادامه بده تا استفاده کنیم . جاها عوض شده بود! استاد شاگرد بود و شاگرد استاد. (ص ۱۸)
قبله مایل به تو ، نویسنده: سید حمید رضا برقعی
بریده ای از کتاب(۱):
من به لطف نگاهت ای باران سوی مشهد زیاد می آیم
دست بر روی سینه هر بار از- سمت باب الجواد می آیم (صفحه۵۲)
بریده ای از کتاب(۲):
داشتم کنج حرم،جامعه را می خواندم- برگ در برگ مفاتیح پر از شبنم شد
یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت- یک قدم مانده به او،کار جهان مبهم شد.. ( صفحه۲۵)
بریده ای از کتاب(۳):
با همین چشم های خودم دیدم فزیر باران بی امان بانو.. -در حرم قطره قطره می افتاد،آسمان روی آسمان بانو
باز هم مثل کودکی هرسو…می روم در رواق تو در تو -دفترم دشت و واژه ها آهو..گفتم آهو ناگهان بانو..
شاعری در قطار قم مشهد..چای می خورد و زیر لب می گفت -شک ندارم که زندگی یعنی طعم سوهان و زعفران بانو (صفحه۲۶)