نمکتاب

نمکتاب
امام علی(علیه السلام): کتاب غذای روح است.هر کس با کتاب آرامش یابد هیچ آرامشی را از دست ندهد.

قدمی برای تحول مطالعه کشورمان!

سایت نمکتاب:namaktab.ir
کانال نمکتاب: @namaktab_ir





در اين وبلاگ
در كل اينترنت
آخرین مطالب
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۳۲ مطلب با موضوع «2. جوان :: 1.5.اهل بیت :: امام حسین (علیه السلام)- محرم» ثبت شده است

يكشنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۷، ۰۳:۰۰ ب.ظ

کرشمه ی خسروانی

کرشمه ی خسروانی: عاشقانه ای پیچیده ولی جذاب

کرشمه ی خسروانی: عاشقانه ای پیچیده ولی جذاب

 

کرشمه ی خسروانی : سیدمهدی شجاعی

معرفی:

داستان از آنجا شروع می شود که مردی با همسرش برای تفریح کنار رودخانه ای می روند و زن به خیال اینکه آنجا کسی نیست شالش را برمیدارد. اتفاقا مردی که آنجا پنهان شده بود آن زن را می بیند و یک دل نه صد دل…
این داستان پیچیده و زیبا را با خواندن کتاب پی بگیرید.

بریده کتاب:

رفته بودم که به آهو کمند بیندازم که به کمند آهو درآمد. آهوی زنده می خواستم که از قهاری احمقانه، صید آن به گردنم افتاده بود. در صحرایی دورتراز شام و نزدیک تر به عراق که اسمش را گذاشتم صحرای عشق، چشمه و جویبار و برکه ای است….آنجا منتظر آمدن آهوها بودم که صدای پای دو اسب که به منطقه نزدیک و نزدیک تر می شدند شنیدم. حدس زدم رهگذرانی باشند در طلب آب. اما آنچه را که تصورش را هم نمی کردم این بود که یکی ازآن دو سوار زن باشند. آن هم چه زنی!….
شاید اگر دستار از سرش برنداشته بود و موهایش را رها نکرده بود دل من هم فرو نمی ریخت ولی این کارش نشان داد که زنی نیست که بتوان ازاو گذشت.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۷ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
سه شنبه, ۱۸ دی ۱۳۹۷، ۰۳:۰۰ ب.ظ

از دیارحبیب

از دیارحبیب: روایتی جذاب ازشهیدی که دوبار جانش را فدای امام حسین کرد.

از دیارحبیب: روایتی جذاب ازشهیدی که دوبار جانش را فدای امام حسین کرد.

دانلود پی دی اف کتاب از دیار حبیب از اینجا

 

از دیارحبیب: سید مهدی شجاعی

معرفی:

این که میگن عشق سن و سال نمیشناسه راسته. مهم اینه که طرفت کی باشه و توقرار باشه تو این عشق چی نصیبت بشه. اگه به حرفی که زدم شک داری این کتابو بخون اگرم شک نداری بازم این کتابو بخونش تا یقین قلبی پیدا کنی.

خلاصه:

امام در کربلا یک بار شهید نمی شود. او در تک تک یاران خویش به شهادت می نشیند و هر اذن جهادی انگار تکه ای از جگر امام است که کنده میشود و بر خاک تفتیده ی نینوا می افتد.
و اکنون در محضر امام در میدان جنگ او پیرمردی هفتاد هشتاد ساله نیست، جوانی است در اوج رشادت و مردی که خود را به تمامی از یاد برده و لجامِ دل به دست عشق سپرده.
پیرمردی که چهره ی گلگون و گیسوان رنگ شده ی بلندش از دور داد میزند حبیب بن مظاهر است.

بریده کتاب:

خیال میکند من دل ندارم، بی دلم. من اگرچه سواد خواندن عشق را ندارم اما دل عاشق شدن دارم. دل که برای دوست داشتن نیاز به الفبا ندارد. بگذار ببوسم چشمهای تو را که تا ساعتی دیگر رو به معشوقم گشوده می شود.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۷ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
يكشنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۷، ۰۳:۰۰ ب.ظ

ماه به روایت ماه

ماه به روایت آه: روایت زندگی ماه بنی هاشم

ماه به روایت آه: روایت زندگی ماه بنی هاشم

ماه به روایت آه: نویسنده ابوالفضل زرویی نصرآباد

معرفی:

همیشه وقتی آه می کشی که هیچ راهی نداری تا از رنج و سختی رها شوی، تنها میتوانی آه بکشی و دیگر هیچ…
اما می شود که آه تو آنقدر سنگین باشد و آنقدر عمیق، که دلهای همگان را تا انتهای تاریخ بسوزاند…
آنقدر هم آتشش تند است که می شود راجع به آن داستان های طولانی و بلند نوشت و خواند و گفت…

خلاصه:

“ماه به روایت آه” روایت زندگانی ماه بنی هاشم، حضرت ابوالفضل عباس است. زرویی برای نگارش این کتاب، به بیش از ۶۰ منبع پژوهشی در ارتباط با حضرت عباس مراجعه کرده است.
او با قلمی استوار و جذاب، با سبک داستانی، به نقل زوایایی از زندگانی شخصی و شخصیت حضرت قمر بنی هاشم به روایت ۱۲ تن پرداخته است که برخی، مانند حضرت ام البنین، بانو لبابه(همسر) و جناب عبیدالله (فرزند)، از خاندان حضرت عباس می‌باشند، اما برخی هیچ نسبتی با ایشان ندارند.
ویژگی ممتاز کتاب، نقل روایت‌هایی از زندگانی حضرت عباس است که کمتر شنیده و یا اصلا نشنیده‌ایم. دیگر ویژگی قابل توجه کتاب، تطبیق تاریخ وقایع، با تاریخ شمسی است.

بریده کتاب(۱):

اگر چه مرسوم و معمول نبود ولی می‌گفتند ثروتمندان و اعیان مدینه، تلویحا و با زبان بی زبانی، از او برای ازدواج با دختران‌شان خواستگاری می‌کنند.
اما زیباترین، رشیدترین و محجوب‌ترین جوان مدینه، آهوی دست‌آموز و کبوتر صحن و سرای برادرش حسین بود.
آن روز، وقتی پدرم سرزده به خانه بازگشت، به شدت نگران شدیم. اما وقتی با خوشحالی خبر داد که حسین بن علی از من برای برادرش عباس خواستگاری کرده است، مادرم با چشم و دهانی بازمانده از تعجب و شادمانی، ابتدا لحظه‌ای مکث کرد و سپس پرسید: چه گفتی؟! حسین؟ عباس؟ لبابه؟!

بریده کتاب(۲):

وقتی همسرم عباس، با لبخند از سخت‌گیری‌های مادرش در تربیت فرزندان می‌گفت و می‌گفت که مادرش نخستین مربی شمشیرزنی و تیراندازی او و برادرانش بوده، نمی‌توانستم به خود بقبولانم که این فرشته مجسم و این تندیس بی‌نقص لطافت و زنانگی، نسبتی با شمشیر و کمان داشته باشد.

بریده کتاب(۳):

از دور صدای عمربن سعد را می‌شنویم که بر سر عمروبن‌حجاج زبیدی فریاد می‌کشد: خدا رویت را سیاه کند ای عمرو، مگر تو را با پانصد نفر مامور بازداشتن یاران حسین از آب نکرده ایم؟ می‌شود بگویی چه طور با پانصد سپاهی نتوانسته‌ای مانع چهل- پنجاه نفر بشوی؟
-آخر ای امیر، فقط آن چهل- پنجاه نفر نبودند. عباس بن علی هم با آنان بود.
– عباس؟ خوب، چند نفر لازم داری تا دیگر از عباس نترسی؟ هزار نفر؟ دو هزار نفر؟
– اگر چهار هزار نفر در اختیارم بگذارید، خیال‌تان را از بابت آب، آسوده خواهم کرد.

بریده کتاب(۴):

در میان هق‌هق گریه از او خواستم از جانب من از برادرانش، به ویژه عباس، حلالیت بطلبد و خداحافظی کند‌. ضمنا از آنان دعوت کردم که اگر به شام آمدند، محنت‌سرای مرا نیز متبرک کنند‌.
جعفر با لحنی محجوب گفت: برادرم عباس بر شما درود فرستاد و گفت بگو ای زید، دیری نخواهد گذشت که من و برادرانم در معیت سرورمان حسین بر تو خواهیم گذشت و از بلندا، سلامت را پاسخ خواهیم گفت.
امروز وقتی چهره زیبای عباس را با آن لب‌های خشک و ترک‌خورده، بر بلندای نیزه دیدم، گریان و بر سرزنان، پیش رفتم و عرض کردم: “خوش آمدید مولای من…” آن گاه نالیدم: آیا چنین است شیوه کریمان در وفای عهد؟ مگر نه این که مرا بشارت دادید به این که سلام و درودم را پاسخ خواهید گفت؟
آه آه آه… به خدا قسم هنوز جمله‌ام را به پایان نبرده بودم که آن لب‌های خشکیده، با همان لبخندِ شیرین و محجوب به حرکت در آمد: سلام بر تو ای زید …

بریده کتاب(۵):

– می‌شنوی رقیه جان؟ این صدای پا را می‌شناسی؟
لحظه‌ای آرام می‌گیرد و در سکوت، گوش می‌خواباند.
– بله‌. این عمویم عباس است.
– آفرین. پس تا عمویت عباس هست، نباید از هیچ چیز بترسی.
– عمویم آن بیرون نمی‌ترسد؟
– عمویت جز از خدا از هیچ کس و هیچ چیز نمی‌ترسد. تا او هست، هیچ کس نمی‌تواند به ما آسیب برساند.

بریده کتاب(۶):

ببین‌. خوب ببین. این هم اردوگاه سپاه جرّار حسین.
جز سه چهار خیمه که مشخصا جان‌پناه بانوان و اطفال بود و دو سه چادر که سایبان و استراحتگاه مردان به نظر می‌رسید، چیزی دیده نمی‌شد.
در برابر همین خیمه‌گاه، صفوف نماز در حال شکل‌گیری بود‌.
در کوفه می‌گفتند: حسین نیز همچون پدرش علی، قواعد سنت و شریعت را فروگذاشته، نماز را ترک گفته و با گردآوری سپاهی عظیم بر علیه خلیفه اسلام خروج کرده و عَلَم محاربه افراشته است.
خدایا، این چه معمایی است؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۷ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
دوشنبه, ۳۰ مهر ۱۳۹۷، ۰۸:۲۹ ب.ظ

خادم ارباب کیست؟

خادم ارباب کیست؟

خادم ارباب کیست؟ : بهترین کتاب درباره راه و چاه خادم امام حسین (ع) شدن

خادم ارباب کیست؟ : بهترین کتاب درباره راه و چاه خادم امام حسین (ع) شدن

بریده ای از کتاب(۱):
«ما» هنر نداریم، اما «او» که هنر دارد، هنر او هم این است که اجناس به درد نخوری مثل ما – که هیچ کس حاضر نیست بخرد – را می خرد 
و با یک نگاهش کیمیا می کند: رسول ترک، کل احمد تهرانی و… محصولات این کارخانه اند.
راهش هم همین است که حافظ فرمود: «گر در سرت هوای وصال است حافظا باید که خاک در گه اهل هنر باشی» (صفحه ۳۷)

دانلود

۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۹۷ ، ۲۰:۲۹
نمکتاب ...
شنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۷، ۰۳:۰۰ ب.ظ

موکب آمستردام

موکب آمستردام ، بهزاد دانشگر

موکب آمستردام : داستان هایی از جوانان اروپایی و اربعین حسینی

موکب آمستردام : داستان هایی از جوانان اروپایی و اربعین حسینی

معرفی: خرده روایت هایی از زائرانی که امام حسین را نه در کربلا و نجف و قم و مشهد و… بلکه در قلب اروپا یافته اند،
زائران دور دست سید الشهدا،
زائرانی که از اروپا به مقصد زیارت پیاده امام حسین (ع) رهسپار شده اند.
زائرانی که دریافته اند که عشق حسین، زمین و زمان و مکان نمی شناسد و چه بخواهیم و چه نخواهیم عالم گیر خواهد شد.
فقط باید خودت را به این دریای عظیم بسپری تا به ساحل آرامش برسی.
بریده ای از کتاب:
وصف نمایشگاهمان دیگر از هلند و شهرهایش گذشته و به دیگر کشورها رسیده ما نه تنها توی دیگر کشورهای اروپایی هم درخواست برگزاری نمایشگاه را داشته ایم بلکه از بقیه کشورها مثل آرژانتین هم درخواست داده اند نمایشگاه را برایشان کپی کنیم و بفرستیم تا آن جا هم برگزار شود…

اید کسی باورش نشود،ولی من ۲۱سال درمشهد همسایه ی امام رضا (ع)بودم،اما دراروپا بود که به اهل بیت گره خوردم.
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۷ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
جمعه, ۱۳ مهر ۱۳۹۷، ۰۳:۰۰ ب.ظ

فصل شیدایی لیلاها

فصل شیدایی لیلاها ، سیدعلی شجاعی

اگرمی خواهی لذت محبت امام حسین (ع) را بچشی این کتاب را بخوان: فصل شیدایی لیلاها

اگرمی خواهی لذت محبت امام حسین (ع) را بچشی این کتاب را بخوان: فصل شیدایی لیلاها

معرفی:
آخ که این کتاب لذت محبت امام،
نگاه امام،
پدری امام را
به جان می نشاند،
اگرمی خواهید لحظاتی در آغوش امام باشید این کتاب را…

خلاصه: داستان از زبان هفت نفر روایت می شود و هر کدام سرگذشت عجیب خودشان را درباره ی این که چطور خود را به کاروان کربلا رساندند می گوید.
در نهایت نویسنده صحنه ی روز عاشورا را تا زمان شهادت این افراد ترسیم می کند.

http://namaktab.ir

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ مهر ۹۷ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
يكشنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۷، ۰۳:۰۰ ب.ظ

فتح خون داستان است، داستان امیدهای من و تو…

کتاب فتح خون ، به قلم شهید آوینی

داستان کربلا به روایت شهید آوینی را هرگز از دست ندهید: فتح خون

معرفی:
فتح خون داستان است، داستان امیدهای من و تو…. آرزوهایی که همیشه در سرمان دور می زند. خودت را در کربلا ببین در صفحه های سخت … انتخاب آسان نیست… دو راهی – شک و یقین- مرگ و زندگی- .. با امام بودن یک آرزو نیست، یک تصمیم است کتاب را که خواندی تصمیمت را بگیر.


 

بریده ای از کتاب:
عجب تمثیلی است که علی مولود کعبه است….یعنی باطن قبله را در امام پیدا کن .اما ظاهر گرایان از کعبه نیز تنها سنگش را میپرستند .سخن آنان است که اسلام آوردند اما در جستجوی حقیقت ایمان نیستند….کنج فراقتی و رزقی مُکفی …دل خوش به نمازی غراب وار و دعایی که بر زبان میگذرد اما ریشه اش در دل نیست ،در باد است.

بریده ای از کتاب:
دیندار آن است که در کشاکش بلا دیندار بماند
وگرنه در هنگام راحت و فراغت و صلح و سلم
چه بسیارند اهل دین…

عکس نوشته های کتاب فتح خون

عکس نوشته های کتاب فتح خون

 

 

 

 

فتح خون : عشق همراه با تلنگر در قالب تاریخ، تحلیل و متون ادبی

فتح خون، شهید مرتضی آوینی

ناتمام ماندن کتاب فتح خون و شهادت نویسنده، تحلیل خاصی در پی داشت: گویا عمق پیام کتاب چیزی نبود که از دریچه‌ی برگ‌های کاغذی به مخاطب برسد.
بلکه خون شهید پیام را رساند و جاودانه کرد‌.
توصیف واقعه کربلا به قلم شهید آوینی، یک روایت صرفا تاریخی نیست.
که تاریخ را نویسندگان بسیاری نوشته‌اند!
بلکه راوی، قلم و احساس را به تمام و کمال درخدمت گرفته، تا اثری کاملا متمایز و بی‌بدیل به جای بگذارد.
از یک سو مستندات تاریخی را روایت می‌کند و از سوی دیگر نگاهی تحلیلی دقیق و در عین حال ادبی بر آن دارد.
آن هم از جنس تلنگر.
تفاوت این دو قلم در کنار یکدیگر که از پس هر روایت آمده است، کشش نوشتار را افزون کرده است.
متن کتاب اگر در به کار بردن کلمات جدید و کم کاربرد، امتناعی ندارد، لیکن از خوانش متعارفی بهره برده است.
استفاده از پیام‌های قرآن، نهج البلاغه و کلمات معصومین نه تنها موجب قوام و اصالت معنایی آن شده، بلکه بر زیبایی ادبی و هنری نوشته نیز افزوده است.
در این کتاب سعی شده اسامی افراد که در تاریخ مستند شده‌اند، یک به یک به کار رود .لیکن حجمِ کمِ کتاب، گنجایش این تعداد اسامی را ندارد.

والسلام علیکم و رحمه الله….

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۹۷ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
پنجشنبه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۷، ۱۱:۱۴ ق.ظ

پدر عشق پسر

پدر، عشق و پسر: رمانی کوتاه و فراموش نشدنی

پدر، عشق و پسر: رمانی کوتاه و فراموش نشدنی

و اما عشق؛ عشق وا‍ژه ی فراموش نشدنی قلب توست. گاهی در یک پدر و پسربه رخ جهان کشیده می شود و گاهی در یک زوج تاریخی. منظور من رستم و سهراب و لیلی و مجنون نیست. منظورم عشق به معنای واقعی کلمه است. این کتاب یک عشق واقعی را بیان می کند. مرا مپرس چرا قامتم چنین بشکست
غروب کردم و خورشید داده ام از دست. 
 

برشی از کتاب:
ص34 : شاید فکر کرده بود تا وقتی که پسر هست چرا برادر زاده ؟ چرا خواهر زاده ؟ تا وقتی حسین فرزند دارد ، چرا فرزند حسن ؟ چرا فرزند عباس ؟ چرا فرزند زینب ؟ و شاید این کلام علی اکبر دلش را آتش زده بود که : پدر جان ! خدا پس از تو مرا به قدر چشم به هم زدن نگذارد . پدر جان !دنیای من پس از تو آنی دوام نیارد ! چشمهای من جهان را پس از تو نبیند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۷ ، ۱۱:۱۴
نمکتاب ...
يكشنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۷، ۰۹:۲۰ ق.ظ

آفتاب در حجاب

آفتاب در حجاب / سیدمهدی شجاعی

 

آفتاب در حجاب : سید مهدی شجاعی، نشر نیستان

این کتاب مشتمل بر هجده پرتوی عاشقانه و جانسوز از نورآفتاب صبر و استقامت، زینب‌ کبری(سلام الله علیها) است.
هجده پرتو از روایت زندگانی پرخاطره و مهربانی‌های حضرت زینب(سلام الله علیها)، دختر امیرالمومنین(علیه السلام).
🌹«بلافاصله جبریل آمد، در حالی‌که اشک در چشمانش حلقه زده بود، اسم زینب را برای تو از آسمان آورد، ای زینت پدر، ای درخت زیبای معطر»😔🌹
آفتاب در حجاب، احساس را با اندوهی همراه می‌کند که در سینه نشسته و به اشاره‌ای، بغض می‌شکند.
 و از محنتی عظیم روایت می‌کند، محنت زینب (سلام الله علیها)، این سرسلسله پیام‌آوران صبر و استقامت و این اسطوره همیشه جاوید عشق و محبت.
 این نوشتار برگی از غم‌نامه سترگ زینب است.
چنان که خواننده‌ خود را همراه محنت‌های بی‌شمار آن بانوی بزرگ می‌کند و اشک‌واره می‌سراید.
... در خاتمه این روایت جانسوز، آفتاب در کنار قبر پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلم) پهلو می‌گیرد و عاشقانه از اندوه خویش لب می‌گشاید که: « تعبیر شد خواب کودکی‌های من پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلم)! و من اکنون با یک دنیا مصیبت و غربت تنها مانده‌ام ...»

 

✂️ برشی از کتاب ✂️

✂️ برشی از کتاب ✂️

namaktab.blog.ir
✂️ برشی از کتاب ✂️

namaktab.blog.ir

🔅سال ششم هجرت بود که تو پا به عرصۀ وجود گذاشتی، ای #نفرششم پنج تن!
بیش از هرکس، حسین از آمدنت خوشحال شد. دوید به سوی پدر و با خوشحالی فریاد کشید: «پدر جان! پدر جان! خدا یک خواهر به من داده است!»
زهرای مرضیه گفت: «علی جان، اسم دخترمان را چه بگذاریم؟»
حضرت مرتضی پاسخ داد: «نامگذاری فرزندانمان شایستۀ پدر شماست. من سبقت نمی‌گیرم از پیامبر در نامگذاری این دختر.»
🔅پیامبر، تو را چون جان شیرین، در آغوش فشرد، بر گوشۀ لب‌های خندانت بوسه زد و گفت: «نامگذاری این عزیز، کار خود خداست. من چشم انتظار اسم آسمانی او می‌مانم.»
بلافاصله جبرئیل آمد و در حالی‌که اشک در چشم‌هایش حلقه زده بود، اسم زینب را برای تو از آسمان آورد. ای زینت پدر!
پیامبر از جبرئیل سؤال کرد که دلیل این غصه و گریه چیست؟
جبرئیل عرضه داشت: «همۀ عمر در اندوه این دختر می‌گریم که در همۀ عمر جز مصیبت و اندوه نخواهد دید.»
🔅پیامبر گریست. زهرا و علی گریستند. دو برادرت حسن و حسین گریه کردند، و تو هم بغض کردی و لب برچیدی.

 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۷ ، ۰۹:۲۰
نمکتاب ...
جمعه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۷، ۱۰:۴۵ ق.ظ

نامیرا

 

نامیرا: برداشتی آزاد از واپسین روزهای زندگی

 

چشمم که به کتاب افتاد، به نظرم آشنا آمد. فقط می دانستم آشناست، از کجا، نمیدانم. می دانستم در مورد کربلاست. پس خریدم.
مدت ها بعد فرصت شد مطالعه کنم.
از همان ابتدا، یک شخصیت در داستان مرا مجذوب خود کرد.

مخالف قیام مسلم بود. هیچ کس را به اندازه حسین بن علی شایسته نمی دانست، اما طرفدار حکومت وقت (یزید بن معاویه) بود، می‌گفت چرا بین مسلمانان تفرقه می اندازید؟
 از سرداران و دلیران سپاه اسلام در نبرد با کفار بود. می گفت جنگیدن با کفار را دوست تر می دارم تا جنگیدن با مسلمانان را.
اما باز هم مجذوبم کرد، به دلم نشست. چون عقلانیت و فهم و شجاعتی پشت حرف‌هایش بود. چون به خاطر جاه و مقام و آبرو و فریب خوردگی، قبول و انکار نمی‌کرد.
همین شد که با یک جمله مات شد...
و از اول می دانستم که این اسب سرکش صفحه شطرنج روزگار، شاهی است که فقط باید مات شاه شاهان شود: #حسین بن علی -علیه السلام-
نامیرا، برداشتی است آزاد از واپسین روزهای زندگانی عبدالله بن عمیر، از اولین شهدای کربلا، که انصافا شخصیت پردازی اش در این کتاب، مدیون قلم استوار نویسنده است.
نامیرا، روایتی است از تنها گذاشتن سینه چاکان، امامشان را. و نصرت سر در گریبانان، امامشان را.
نامیرا، روایت شیرزنانی است که به بهانه پدر و شویشان، از امامشان روی برنتافتند.
در مورد جناب عبد الله بن عمیر، بیشتر بخوانید

 

 

نامیرا: برداشتی آزاد از واپسین روزهای زندگی

برشی از کتاب:
خود از رسول خدا شنیدم که فرمود به زودی فرزندم حسین در عراق کشته خواهد شد ، پس هرکس که در آن زمان حاضر بود ، او را یاری کند  .ام وهب گفت : به خدا سوگند هر کس جز انس بن حارث که از صحابه ی رسول خداست این سخن را می گفت باور نمی‌کردم . بعد پرسید : اما نمی فهمم چرا تو در نینوا مقیم شده‌ای ؟ انس برخاست و از گودال بیرون آمد وگفت : آن روز که با سپاه علی بن ابی طالب برای جنگ صفین عازم بودیم ، چون به اینجا رسیدیم ، سپاه در آنجا توقف کرد و امام از اسب پایین آمد و در این مکان ایستاد و رو به ما فرمود : در همین جا سپاهی از کوفیان به فرزندم حسین یورش خواهند برد و او را در این گودال خواهند کشت و خاندانش را به اسارت خواهند برد. ص 305

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۷ ، ۱۰:۴۵
نمکتاب ...